زندگی با مشکلات گوناگون و جلوه های رنگارنگش آن چنان ما را گرفتار کرده است که هر چه بیشتر تلاش میکنیم کمتر به هدف میرسیم . دائما احساس میکنیم گم شده ای داریم . آن قدر در روزمرگی ها غرق شده ایم که از همه چیز و همه کس غافل مانده ایم . مدتها است که فرهنگ «مراقبه» را به دست فراموشی سپرده ایم . نمیدانیم کیستیم، کجاییم و چه میخواهیم. بسیاری را میبینیم که به شدت افسرده اند و در زندگی کمتر احساس شادی می کنند . اینها کسانی اند که به خود، دیگران و محیطی که در آن زندگی میکنند بی توجه اند .
باید پذیرفت که این دست کشیدن از خود ، موجب بروز مسائل زیادی برای فرد و اطرافیانش میشود; در درجه اول احساس بی کفایتی و بی لیاقتی میکند . پدید آمدن این زمینه عاطفی سبب می شود که فرد جریان فکری خود را به کار نیندازد و هیچگاه خود را برای فهم، درک و عمل آماده نبیند . چنین انسانی در شناخت توانایی ها و نقاط ضعف و قوت خود آگاهی ناقص تری دارد; لذا در تنظیم اعمال و رفتار خویش ناموفق تر است و از فعالیت های مثبت امتناع میورزد و در نتیجه دچار یاس و افسردگی میشود .
برای جلوگیری از بروز چنین مسائلی باید یاد بگیریم از «خود»های خود خوب مراقبت کنیم و به آنها برسیم تا سالمتر، شادتر و خوشبخت تر باشیم .